ماجرای باغ انگور _ موش و بقال

مهارت: عاقبت اندیشی نویسنده: داریوش هفت برادران

شغال و روباه گرسنه دنبال راهی برای ورود به باغ انگور هستند، طوری که سگ نگهبان متوجه آنها نشود. بالاخره روباه سوراخی در دیوار باغ پیدا می کند و هر دو وارد باغ می شوند.  شغال طمع می کند و بدون توجه به نصیحتهای روباه آن قدر انگور می خورد که شکمش باد می کند و دیگر نمی تواند از سوراخ دیوار بیرون برود، پس هنگام فرار گرفتار سگ نگهبان می شود. شغال که از کارش پشیمان شده، منتظر فرصتی برای فرار می ماند.

مهارت: قدرشناسی نویسنده: الهه فدائی طهرانی

پیرزن بقال، موش کوچولو (موشی) را مثل بچه اش تر و خشک می کند و با او خیلی مهربان است. موشی در دیوار خانه پیرزن لانه دارد. تا اینکه یک روز سر و کله موش بزرگی (موشا) توی لانه موشی پیدا می شود و ادعا می کند که می خواهد او را به قصر موشها ببرد، جایی که همه جور خوراکی و تفریح هست. موشی فریب می خورد و موشا همراه دار و دسته ی موشهای ولگرد وارد خانه ی پیرزن می شوند. موشی از اشتباهش بسیار پشیمان است و پیرزن این را می داند.

معاونت پژوهشی و فرهنگی اداره کل امور تربیتی و مشاوره

کمیته بررسی و انتخاب کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان- دفتر انتشارات کمک آموزشی

لاک پشت پرنده